خجالتی بودن یا همان چیزی که باعث میشود ما در ارتباط برقرار کردن با دیگران راحت نباشیم، تنها یک احساس درونی است. اکثر ما در موقعیتهای مختلف این حس را تجربه میکنیم. این مشکل با توجه به میزان شدتش، پیامدهای جسمی و روانی متعدد دارد. خجالتی بودن به معنای ناتوان شمردن خویش است و با ناتوان بودن کاملا متفاوت است. نتیجهی این اختلال روانی، از دست دادن فرصتها است که من به دفعات و در موقعیتهای مختلف آن را تجربه کردم؛ تا سرانجام تصمیم گرفتم به طور جدی با آن مقابله کنم. آنچه در این مقاله میخوانید، تجربهی شخصی من در رویارویی با توجه غیر عادی و مضطربانه به خودم است.
خجالتی بودنعلل احتمالی خجالتی بودن و خجالت کشیدن
یک لیست از مشکلاتی که می تواند علت مستقیم خجالت باشد از این قرار است ، توجه داشته باشید که یکی یا بیشتر ازهر کدام از این عوامل می تواند منجر به بروز خجالت شود.
عدم اعتماد به نفس:
عزت نفس پایین یا عدم اعتماد به نفس، می تواند مغز را به تلاش برای محافظت از فرد با استفاده از خجالت کشیدن وادار کند. ببا خودتان بگویید چرا اعتماد به نفس من کم است؟!
کمال گرایی می تواند منجر به بروز خجالت شود. فرد انتظار دارد همه چیز را در حد کمال انجام دهد و ممکن است در نهایت کمتر صحبت کند و بنابراین خجالتی می شود.
هنگامی که یک فرد مهارت های اجتماعی مناسب نداشته باشد، در برابر دیگران خود را سرکوب می کند و ممکن است دچار اشتباه شود، زیرا هیچ چیزی برای گفتن پیدا نمیکند. ببینید که چگونه باید مهارت های اجتماعی را در خود بهبود بخشید.
هر نوع فکر منع کننده، می تواند منجر به خجالت شود.از آنجا که مسائل مربوط به تصویر خود می تواند منجر به خود سرکوبگری یا خودسانسوری در کنار دیگران گردد. می تواند همزمان منجر به خجالت زدگی نیز شود.
چند سال پیش، همراه دوستانم به یک مهمانی دعوت شدم و پیش از آنها به آنجا رسیدم. هیجان و استرس تمام وجودم را فرا گرفته بود. به حمام رفتم و آنقدر وقتکُشی کردم تا مجبور نباشم با کسانی که نمیشناسم رو به رو شوم و با آنها صحبت کنم.
خندهدار به نظر میرسد ولی واقعیت این است که برای یک شخص کمرو، تعامل اجتماعی پُر استرس و نگرانکننده است و او را دچار تنشهای روانی میکند.
من در کودکی جزء بچههای خجالتی و کمرویی بودم که همیشه پشت مادرشان پنهان میشدند. در حالیکه بزرگ میشدم، یاد گرفتم بیشتر صحبت کنم، ولی در ذهن خودم همچنان همان کودک خجالتی بودم.
با اینکه از نظر خانواده و دوستانم کمرو نبودم، ولی همیشه از برقراری ارتباط با کسانی که نمیشناختم، قضاوت آنها، و اینکه ممکن است مرا نپذیرند میترسیدم.
وقتی کمرویی و خجالتی بودن به یک معضل تبدیل میشود
نتیجهی تلاش من برای کنار گذاشتن خجالت پیشرفت تدریجی داشت و مشکلات ناشی از خجالتی بودنم، به من یاد میداد که چگونه از آن خلاص شوم. برای مثال در یکی از شغلهای اولیهام، زمانیکه در یک شرکت کار میکردم، به مشکل کوچکی در دفتر حسابها برخوردم. اعداد و ارقام لیست مشتریها با هم همخوانی نداشت. چون خجالتی بودم، به جای اینکه مشکل را با رئیسم در میان بگذارم و از او بپرسم که باید چه کار کنم، تصمیم گرفتم موضوع را به تنهایی حل کنم. نتیجه این شد که آن مسئله کم اهمیت و پیش پا افتاده به مشکل بزرگی تبدیل شد که جبران آن روزها زمان برد.
در شغل بعدیام با هیچکس صحبت نمیکردم. پشت میز مینشستم و در حالیکه امیدوار بودم دیگران مرا به حال خود بگذارند، کار میکردم. تا روزی که، یکی از همکارانم مرا به اِفادهای بودن متهم کرد. واقعا شوکه شدم. من هیچ وقت فکر نکرده بودم که از دیگران بهتر هستم، بلکه همیشه از آنها میترسیدم. وقتی از او پرسیدم چه چیز باعث شد در مورد من این گونه فکر کند، گفت: چون تو هیچ وقت با ما حرف نمیزنی!
راه های درمان خجالتی بودن
اگر شما هم یکی از میلیونها نفری هستید که با خجالت و کمبود اعتماد به نفس روبرو هستند، تایید میکنید که این ویژگی رفتاری بر سطوح مختلف زندگی شما تاثیر میگذارد، بخصوص هنگامی که با دیگران تعامل برقرار میکنید.
خجالتی بودن و کمرویی یک عیب و اشکال نیست یک عارضه است از رخ دادهای قدیم که ایجاد یک حس سرخوردگی و بیانگیزگی شده و در فرد حالت یاس و خستگی روحی غالب گشته است که با تمرین و مخصوصا ورزش میتوان اعتماد به نفس خود را دوباره بالا برد ولی توجه باید داشت که باید برنامه داشت و از انجام کارهای هیجانی و غیر اصولی خودداری کرد تا به شکست نیانجامد و بدتر ایجاد حس منفی و افسردگی نماید.
اگر دوست دارید بر خجالتتان چیره شوید، گامهای زیر را دنبال کنید؛ فقط باید قول دهید که هنگام اجرای این راهکارها، با یکی دو شکست، میدان را خالی نکنید زیرا تسلط بر تکنیکهای ضدخجالت و کسب مهارتهای معاشرتی، مثل کسب سایر مهارتها، نیازمند پشتکار و تمرین مداوم است. به همین سادگی!
-تظاهر کنید که خجالتی نیستید.
بعضی اوقات لازم است تظاهر کنید که احساس راحتی میکنید تا اینکه آهسته آهسته اعتماد به نفس خود را به دست آورید. اما این کار چگونه ممکن است؟ بهترین راه این است که به رستوران یا فروشگاهی بروید که با آن آشنا نیستید. چون افرادی که در آنجا هستند شما را نمیشناسند، میتوانید هر طوری که دوست دارید رفتار کنید. قبل از اینکه از خانه خارج شوید، از خودتان بپرسید که شخصیت جدید شما چگونه رفتار خواهد کرد. آسانترین راه چیست؟
وقتی به سوپرمارکت میروید برای چند لحظه با فروشنده ارتباط برقرار کنید، یک مکالمه کوتاه داشته باشید و حتی با او شوخی کنید.
-زبان بدنتان را تغییر دهید. (ظاهر افراد نشان دهنده بخشی از شخصیت آنهاست)
اکثر خجالتیها سرشان را پایین میاندازند، به زمین نگاه میکنند، قوز میکنند و دستهایشان را در جیب قرار میدهند. سعی کنید زبان بدنتان را تغییر دهید.
تماس چشمی برقرار کنید، هنگام راه رفتن به بالا نگاه کنید، به روشنی و با قاطعیت صحبت کنید، وقتی صحبت میکنید دستهایتان را حرکت دهید، وقتی با شما حرف میزنند سر تکان دهید و صاف بایستید.
این کار به تمرین نیاز دارد بنابراین کار خود را با کسانی شروع کنید که آنها را میشناسید و با آنها احساس راحتی میکنید.
– نقش آفرینی کنید.
نقش آفرینی، یک اسلحه مخفی است که حتی مطمئنترین و با اعتماد به نفسترین آدمهایی هم که شما سراغ دارید، از آن بهره میگیرند.
شما دلتان میخواهد وقتی به یک جمع وارد میشوید، چگونه رفتار کنید؟ مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ خوش برخورد؟ و…؟ همهء اینها را میتوانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید.
همهء ما آدمها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقش آفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد؛ ولی نقش آفرینی در خلوت و در مقابل آینه را مطمئن هستم که کار آسانی است. تمرینهای مکرر این چنینی، ناخودآگاهتان را به همان سمتی میبرد که بیشتر تمرینش را میکنید و کم کم شما همانی خواهید شد که دلتان میخواهد.
-روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید.
نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفستان را به وضوح افزایش خواهد داد.
-از دیگران یاد بگیرید.
وقتی با کسی روبرو میشوید که برون گرا، اجتماعی و خوش سر و زبان است، به طرز رفتار، گفتار و حرکات بدنش توجه کنید.
چهره او هنگام صحبت کردن چه حالاتی دارد؟ چگونه عقاید و تفکراتش را منتقل میکند؟ سعی کنید بعضی از این نکات را در زندگی خود پیاده کنید. لازم نیست کسی را الگوی خود قرار دهید یا از او تقلید کنید، ولی توجه به رفتار دیگران به شما کمک خواهد کرد تا روش خاص خود را پیدا کنید.
– شکستهایتان را تدبیر کنید.
وقتی دارید برای کسب مهارتهای ضد خجالت تلاش میکنید، یادتان باشد که مثل هر تلاش دیگری، ممکن است شکستهایی هم در سر راهتان باشد. ولی قرار نیست شما از میدان فرار کنید. تا رسیدن به پیروزی نباید دست از تلاش بردارید.
فراموش نکنید که نوابغ هم بارها و بارها در مسیر تلاشهایشان شکست خوردهاند؛ اما دست از کار نکشیدهاند.
این را هم یادتان باشد که شکست شما ممکن است ناشی از شرایط باشد، نه ناشی از اشتباه شما. مثلا ممکن است شما نتوانید در میان بحث دو نفر دیگر وارد شوید و آنها را همراهی کنید تنها به این علت که بحث آنها خصوصی بوده و یا ممکن است سر صحبت را با کسی باز کرده باشید که او در آن لحظه به گرفتاریها و مشکلات دیگر زندگیاش فکر میکرده و اصلا دل و دماغ صحبت کردن نداشته است و… به هر حال، سعی کنید از هر شکستتان، مثل نابغهها، درس تازهای بگیرید و آن درس تازه را در تمرینهای بعدی به کار ببندید.
-خوش بینی را تمرین کنید.
بسیاری از خجالتیها نسبت به زندگی و سایر افراد نگاهی بدبینانه دارند. ممکن است کارتان را دوست داشته باشید ولی از برقراری ارتباط با دیگران خوشان نیاید. ممکن است نسبت به کسانی که از شما خوشحالتر یا موفق ترند دید بدی داشته باشید. مطمئنا آن ابر خاکستری بدبینی که با خود به هرکجا میبرید، به عزت نفستان صدمه خواهد زد. میگنا دات آی آر. پس دیدگاهها و تفکرات منفی را کنار بگذارید و خوش بین باشید. به زودی در مییابید که وقتی نسبت به دیگران و دنیای اطرافتان دید مثبت تری داشته باشید، اعتماد به نفستان بیشتر خواهد شد.
چگونه آرام آرام بر کمرویی غلبه کردم
من، حتی الان هم، بعد از تمرینهای بسیار، گاهی و در بعضی شرایط احساس خجالت میکنم و هنوز هم گاهی اوقات وقتی مردم از من سؤالی میپرسند مات و مبهوت میمانم. خودم را مجبور به حرف زدن میکنم ولی آنقدر ترسیدهام که گهگاه جوابهای احمقانه از دهانم بیرون میآید. از صحبت کردن با غریبهها میترسم؛ چون مطمئن نیستم که میتوانم سر صحبت را باز کنم و مکالمه را ادامه دهم یا نه. ولی خوب، خبر خوب این است که با تمرین یک سری مهارتها، این ترس به تدریج کمتر و کمتر میشود. تکرار جملاتی در اینباره میتواند مفید باشد. مثلا: من یک فرد درونگرا هستم؛ ولی این بدان معنا نیست که مجبورم کمرو و خجالتی باشم. این دو کاملا متفاوت هستند. باور کنید خجالتی بودن یک عادت است و مثل بقیه عادتهایمان قابل ترک است. با پذیرش این واقعیت شما میتوانید مهارتهای اجتماعی خود را گسترش دهید.
شاید من جذابترین و سرگرم کنندهترین فردِ مهمانی نباشم؛ ولی با کمی تلاش، میتوانم با دیگران ارتباط برقرار کنم و یاد بگیرم چطور با صراحت در مورد خود و افکارم صحبت کنم.
افراد کمرو، اغلب بیش از حد در مورد رفتار و گفتارشان فکر میکنند. من باید وسواسهای فکری و کنجکاویام را در مورد اینکه دیگران چطور مرا قضاوت میکنند دور میانداختم. بعد از اینکه با دوستانم وقت میگذراندم، در مورد هر حرف جزئیام، فکر میکردم و اگر صحبتی کرده بودم که ممکن بود اشتباه برداشت شود، خود را سرزنش میکردم. این وسواس فکری مرا خیلی بیشتر از روابط اجتماعی میترساند. تا اینکه حرف یکی از دوستان نزدیکم باعث شد احساس کنم با این طرز تفکرم آدمی خودشیفته هستم. اینکه آدم فکر کند مردم مدام در حال توجه کردن به من، حرفها و رفتارهایم هستند، واقعا خودشیفتگی است. واقعیت این است که احتمالا برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. بیشتر مواقع، آنها آنقدر پرمشغله هستند که فرصت این کار را ندارند. همه ما گهگاه حرفهای احمقانه میزنیم و بسیاری از افراد این را درک میکنند. قطعا باید پیش از صحبت کردن خوب فکر کنیم؛ ولی بیش از حد فکر کردن به گفتههایمان دیوانهکننده است. روی هم رفته فهمیدم، وقتی من سخت ناراحت و نگران هستم؛ هیچکس در مورد علت ناراحتی من فکر نمیکند و این تفکر افراطی و وسواس گونه، فقط باعث میشود همیشه احساس بدی داشته باشم.
چالش ها را بپذیرید سپس قدمهای کوچک بردارید
من خجالتی بودنم را مثل یک ماشه در نظر گرفتم. هر گاه احساس کردم ماشه در حال رها شدن است، نشانهای بود که باید چالش اجتماعی بودن را بپذیرم و توجهم را روی آن متمرکز کنم. سپس با قدمهای کوچک آن را مغلوب کردم. در اولین شغلم پس از دوران دانشگاه، در دفتر پر جمعیتی کار میکردم. هر روز صبح، با تپش قلب و صورت سرخ، وارد دفتر میشدم و با سرعت به اتاق کارم میرفتم.
بنابراین خود را درگیر یک چالش کردم و به خودم قول دادم که هر روز با آرامش داخل دفتر شوم و با صدای بلند صبح بخیر بگویم.
بعد از مدتی، این کار کاملا برایم عادی شد و کمک کرد در جمع همکارانم راحتتر باشم. وقتی سؤال کاری داشتم، به جای اینکه ایمیل بفرستم یا به خود بگویم دفعهی بعد که آن شخص را دیدم سؤالم را می پرسم؛ فورا بلند میشدم و سؤالم را میپرسیدم. اگر در اتاق استراحت به کسی بر میخوردم، به جای اینکه آرام از کنارشان بگذرم و یا بدتر از آن، سر میزم برگردم و منتظر شوم تا آنجا را ترک کنند، خودم را مجبور میکردم بگویم: چه خبر؟ چطورین؟ البته گاهی آنها جواب میدادند و من مات و مبهوت میماندم. اگر در این شرایط قرار گرفتید، روی کلمات و آنچه که میخواهید به دیگران انتقال دهید، تمرکز کنید و هرگز ذهن خود را درگیر چگونگی قضاوت آنها نکنید.
بهتر است از موارد کوچک و ساده شروع کنید. مثلا خودتان را مجبور کنید در مورد مسیر و نشانی سؤال کنید، یا از کسی تعریف کنید. بعد از مدتی این کارهای سخت قسمتی از طبیعت شما میشوند.
کمک به دیگران
هر زمان که کسی نیاز به کمک داشت منتظر نشوید که از شما کمک بخواهند. سعی کنید تیز حسی خودتان را قوی کنید و تا قبل از اینکه کسی از شما کمک بخواهد شما به آنها پیشنهاد کمک رساندن کنید.
با این کار هم حس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و هم سعی کردید با این کار با افراد غریبه یا هر شخص دیگر سر صحبت را باز کنید و یک قدم برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی برداشته اید.
فرقی هم نمی کند که آن فرد کیست، آن فرد می تواند فرد سالمندی که می خواهد از خیابان رد شود باشد، یا یکی از همسایه هایمان که از خرید با دستی پر در حال برگشت به خانه است باشد و یا یکی از افراد فامیل که مثلا در گوشی همراه خود به مشکل خورده است.
برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرف زودتر از همه به مهمانی ها برویم
حتما براتون پیش اومده که به یک مهمانی دعوت شده اید که در آن بیشتر افراد فامیل و یا کسانی که آنها را نمی شناسید رفته اید. در این مواقع چه احساسی داشتید؟
به احتمال زیاد در هنگام ورود، فضای خیلی سنگینی باهاش روبرو شده بودید و همین جو سنگین برای شما تا ساعت ها و یا تا آخر مهمانی طول می کشیده است.
پیشنهاد می کنم در مهمانی هایی که می دانید با خیلی از افراد رو در بایستی خواهید داشت زودتر از همه در آن مهمانی حاضر شوید. با این کار کوچیک می تونید این جو سنگین رو مدیریت کنید و راحتر بهش غلبه کنید.
وقتی ما زودتر از همه مهمان ها به مهمانی می رویم، کمتر احساس خجالتی بودن خواهیم داشت.
همین که مهمان ها تک تک میرسند می توانیم با آنها حال و احوال کنیم، کمی سر صحبت را باز کنیم تا یخمان آب شود.
این یک ترفند بسیار ساده ولی قدرتمند است.
بنابراین یکی از مواردی که برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی می تونیم ازش استفاده کنیم همین است که زودتر از همه به مهمانی ها برویم و کم کم با افراد سر صحبت را باز کنیم.
باز کردنِ سر صحبت هم نیاز نیست حاوی مواردی پیچیده باشه، مثلاً می توانیم :
- حال و احوال کنیم
- از اوضاع تحصیلشان سوال کنیم که دانشگاه به چه صورت است
- یا اگر طرف بازاری است در مورد اوضاع کسب و کارش بپرسیم
- و یا سوالاتی از این قبیل…
بیشترِ افراد دوست دارند که در مورد خودشان صحبت کنند، بنابراین از سوال پرسیدن در مورد افراد نترسید.
برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی، برقراری ارتباط چشمی و لبخند فراموش نشود
همینطور که با دیگران در حال ارتباط گرفتن هستیم بهتره که ارتباط چشمی رو فراموش نکنیم، سعی کنیم خجالتی بودنمان را کنار بگذاریم و دقیقاً به چشم های طرف مقابل نگاه کنیم.
یک لبخند ساده به روی دیگران، هم روز شما و هم روز طرف مقابلتان را شیرینتر میکند. با یک لبخند میتوانید دیگران را تصدیق کنید.
لبخند راهی مناسب برای شروع مکالمه با یک دوست یا فردی غریبه است. لبخند اقدامی دوستانه و بیضرر است و نشان میدهد که شما علاقهمند هستید که در مکالمه شرکت کنید.
انسان موجودی اجتماعی است و به تعامل با دیگران نیاز دارد. نگاهی به سلولهای انفرادی زندانها نیز بیانگر همین مطلب است. با یک لبخند شاد، روز دیگران را شیرینتر و زیباتر کنید.
در کلاسهای بحث و گفتگو شرکت کنید
من در جمع افراد خوش معاشرت و اجتماعی، خجالتیتر هستم. احساس اینکه باید سریعتر از حد معمول و گاهی خارج از کنترل صحبت کنم چون بقیه در آن جمع بسیار راحت و سریع حرف میزنند. باید بگویم که کلاسهای گفتگوی عمومی، برای من خیلی مفید بود. در این کلاسها یاد گرفتم با صدایم راحت باشم و روی سرعت و لحن ادای کلمات تمرکز کنم. علاوه بر این، این کلاسها به من فرصت داد تا صحبت کردن را، در شرایطی که دیگران مجبورند به حرفهای من گوش کنند، تمرین کنم.
بدانید چرا کمرو هستید
محققان پیشنهاد میکنند دلیل کمرویی خود را بدانید. برای مثال، آیا شما هنگام ملاقات با افراد جدید خجالتی میشوید یا وقتی با کسی که برایتان جذاب است صحبت میکنید.
سعی کنید بفهمید کمرویی شما آگاهانه نمود پیدا میکند یا تحت تأثیر محرکها و شرایط محیطی است و یا اینکه وابسته به رفتار است. وقتی شناخت بهتری از کمرویی خود داشته باشید، راحتتر میتوانید مسیر غلبه بر آن را بیابید.
سر صحبت باز کردن هم، یک هنر است! آن را یاد بگیرید
سخنان روزمره و کم اهمیت قسمت مهمی از روابط اجتماعی را شکل میدهد، هر چند که تقریبا همهی ما از این حرفها متنفریم ولی به خصوص برای افراد خجالتی مفید است.
«وبرا فاین» در کتابش به نام «هنر سر صحبت باز کردن» پیشنهادهای مفیدی در این زمینه ارائه داده است. او میگوید در جمعها، من از قانون «مکان و موقعیت» استفاده میکنم. وقتی نمیدانید چگونه با یک فرد ناآشنا سر صحبت را باز کنید، از موضوعهای موقعیت و مکان بهره بگیرید و با مسائل ساده و کم تنش سر صحبت را باز کنید. مثلا در مجلس عروسی میتوانید این گونه شروع کنید: من هماتاقی دورهی دانشجویی عروس بودم؛ شما چه نسبتی با عروس و داماد دارید؟ یا در یک همایش بپرسید، شما به چه علت اینجا حضور دارید؟ این قانون خیلی ساده و در عین حال کاملا کاربردی است. همچنین او توصیه میکند که سؤالات باز بپرسید، چون جوابهای طولانیتری دارند و مکالمه را پیش میبرند. به عنوان مثال، اگر من واقعا قصد صحبت کردن با همکارم را داشته باشم، نمیپرسم اوضاع چطوره؟، بلکه میپرسم، برای این هفته چه برنامهای داری؟ پس همیشه سؤالاتی درباره خانواده، شغل، تفریح و سرگرمی در ذهن داشته باشید تا در ملاقات با افراد جدید از آنها استفاده کنید.
من موفق شدم با تمرین، به کمرویی و ترسهایم غلبه کنم؛ هر چند هنوز هم گاهی اوقات به حالِ اولین ارتباطهایم برمیگردم؛ ولی پذیرفتم که گاهی و در شرایط خاصی خجالتی هستم. همهی ما ممکن است این گونه باشیم و این امری کاملا عادی و طبیعی است.
متاسفانه افراد خجالتی بسیاری از موقعیت های خوب زندگی خود را صرفا به دلیل آنکه خجالتی هستند از دست می دهند. ممکن است یک فرصت شغلی یا فرصت آشنایی با افراد جذاب را از دست بدهند یا نتوانند در مقابل دیگران از خود دفاع کنند.
آنچه در بالا گفته شد به شما کمک میکند تا بر خجالت خود غلبه کنید و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. فراموش نکنید که قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد و همه چیز یک شبه درست شود، ولی اگر از اراده کافی برخوردار باشید و نکات بالا را هر روز اجرا کنید، کم کم خواهید دید که خجالتتان ناپدید شده است.
از بین بردن خجالتی بودنلیست کردن مواردی که ما در آن خجالتی و کم رو هستیم
یک لیست از مواردی که ما در آن خجالتی و کم رو هستیم را آماده کنیم و سپس ترتیب آن را نسبت به اینکه در کدامشان بیشتر خجالتی و کم رو هستیم مشخص کنیم.
در طبیعت یک قانون وجود دارد و آن این است:
از هر چیز که می ترسی به سمتش حمله کن، بهش هجوم ببر، قطعا تو برنده ای.
ما تا زمانی که به دلِ چیزی که ازش می ترسیم نریم نمی تونیم به اون ترس غلبه کنیم.
- اگر از آب می ترسیم باید در آن شیرجه بزنیم
- اگر از سخنرانی می ترسیم باید شروعش کنیم
- اگر از بودن در جمع های غریبه می ترسیم باید به جمع گروه ها بپیوندیم
- اگر از گرفتن یک غذای اضافی در هواپیما خجالت می کشیم باید انجامش بدیم
- اگر از گرفتن تخفیف از فروشنده خجالت می کشیم و کم رو هستیم در خرید بعدیمون، از فروشنده تخفیف بگیریم حتی شده ۱۰۰۰ تومان (البته مثلا واسه یک محصول ۸۰،۰۰۰ تومانی، نه محصولی که ۲۰۰۰ تومان بیشتر ارزش ندارد)
- اگر بعد از تمام شدنِ کلاس وقتی دیگر دانشجویان دور استاد جمع می شوند و خجالت می کشیم که از استاد سوال کنیم، در کلاس بعدی و در همین موقعیت، دل رو به دریا بزنیم و سوال کنیم.
- اگر سر کلاس موضوعی رو متوجه نشدیم و خجالت می کشیم که از استاد بخواهیم دوباره برایمان توضیح دهد، این کار را انجام دهیم.
- و اگر هایی دیگر…
پیشنهاد می کنم مواردی رو که برای رفع خجالتی بودن کم رویی و کم حرفی بیان شد را در کارهای روزانه خود قرار بدید و کم کم به سمت اجتماعی شدن و در جمع بودن پیش بروید. شما بهتر خودتان را می شناسید. شاید لازم باشد کاری رو کم کم بهش برسید و یا شاید هم باید در آن کار شیرجه بزنید. تصمیم با شماست.
انجام دادن تمرینهایی که از آنها حرف میزنیم، به عهدهء خودتان است، نه دیگران.
قرار نیست که یک شبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذله گو و پُرحرفی که مجلس آرایی میکند و… این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمیآید. آدمها ذاتشان با همدیگر فرق دارد.
اما معاشرتی شدن، یک مهارت است که با تمرین به دست میآید.
به مهارتهای ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژیتان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت به خصوص میگذارید خیلی زودتر به نتیجه میرسید.
مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتیهای جمع، تعریفهای به جا و … هم همین طور.
به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقتتان را بگیرد. هر چه سختتر به دست بیاورید، سختتر از دست میدهید.